کار ما آغاز شده بود برای شماره 521 دوچرخه، که نقطه آغاز و در واقع پیش شماره این بخش جدید است.
الان که گزارشها حروفچینی شده و مرتب روی میز، کنار هم قرار گرفتهاند، جلسه روز نوجوان در ذهنم پررنگتر میشود؛ کارگاه گزارشنویسی که به مناسبت آن روز با حضور تعدادی از نوجوانان برگزار شد و نتیجه آن جلسه، گزارشهایی شد که بخشی از آن در صفحه نوجوان شماره 517 دوچرخه منتشر شد.
گرچه موضوع گزارش، قبلاً انتخاب شده بود. (جدی گرفتن نوجوانها) اما اولین صحبتی که در آن جلسه داشتیم راجع به سوژهیابی بود. ابتدا آنها فقط میشنیدند و سؤالهای من بی پاسخ بود. اما خیلی زود وارد بحث شدند و بعد در باره انواع گزارش نویسی صحبت کردیم و من در مقابل آن چشمهای کنجکاو، میخواستم هرچه را میدانم به زبان ساده بگویم و آنها خیلی خوب، محورهای گزارش را پیدا کردند.
دانستم که هنوز نوجوانها از جدی گرفته نشدن در مدرسهها گلایه دارند و البته بسیاری از آنها معتقدند که خود بچهها خودشان را جدی نمیگیرند.
آنها هر کدام خاطرههایی داشتند، از دوستانی که کلاس و درس و حتی خودشان را جدی نمیگرفتند.
بعد مشخص کردیم که حالا با چه کسانی گفتوگو کنیم و به عنوان نمونه، یکی، دو سؤال را هم مطرح کردیم.
به تنظیم گزارش رسیدیم و البته آنها میخواستند تا آخرین مرحله تهیه یک گزارش را با هم مرور کنیم. سپس تقسیم کار شد و هر بخشی از گزارش را به یک نفر سپردیم و حتی نوجوانی که فقط برای عکاسی آمده بود هم بخشی از گزارش را به عهده گرفت.
مطلبها تقریباً سر موقع و به وقت رسید و حجم بالای آنها باعث شد که بخشهای بسیاری از مطالب حذف شود . البته ما در باره کوتاهنویسی هم صحبت کرده بودیم.
حالا در اینجا، بخشهای حذفشده گزارشها را کنار هم قرار میدهیم و گزارش دیگری با همان سوژه، از آثار همان نوجوانها، تولید میشود.
نوجوان ها را جدی نمیگیرند
یکبار میخواستند توی مدرسه، همایش نجوم بگذارند، همه چیز حاضر بود، مقاله و پوستر و مطلب را حاضر کردند، حتی تدارک پذیرایی هم دیدند، مرحله آخر بود که باید با مدیر مدرسه هماهنگ میکردند. کلاسی برای همایش و جایی برای نمایشگاه! میشد از کلاسهای خالی که ورزش داشتند استفاده کنند، راهرو هم برای نمایشگاه خوب بود، چیز زیادی نبود، کمی همراهی و یک اجازه؛ همین کافی بود! اما نفهمیدند که چهطور مدیر مخالفت کرد، اصلاً چرا مخالفت کرد و سرشان داد کشید؟ چرا عصبانی شد؟ تنها چیزی که در اختیارشان گذاشت یک نیمکت شکسته توی راهرو بود و بوردی که نصفش پر بود! کلی تحقیق و هیجان بیاستفاده ماند.
کارگاه گزارش برای روز نوجوان / عکس: محمود اعتمادی
خانم لواسانی، مدیر دبیرستان خواجه عبدالله انصاری جدی گرفتن دانشآموزان را تعریف میکند: «جدی گرفتن یک نوجوان یعنی او را وارد کار کردن، وارد فرآیند مدرسهشدن و پذیرفتن مسئولیت، وارد مرحله عمل و اجرای نقشی غیر از نقش دانشآموز بودن!»
و خانم عباسی، دبیر ریاضیات این مدرسه میگوید: «جدی گرفتن یعنی احترام گذاشتن به شخصیت هر دانشآموزی به طوری که احساس کند وجود دارد.»
خانم فلک نازی، مدیرمدرسه پیش دانشگاهی شهید صدیقه رودباری، هم معتقد است جدی گرفتن دانشآموز هر چند به عمل کردن به خواستههای دانشآموزان نزدیک است اما این دو مسئله متفاوتند. برای عمل به خواسته آنها ما باید امکانات را نیز در نظر بگیریم و به اصطلاح آنها ببینیم حرفشان به دلی مینشیند یا نه؛ آنها هم حرفهای زیادی از ما میشنوند اما از کنار خیلی از آنها بیتوجه میگذرند. برای اینکه آنها در این مقطع بتوانند ما را و خودشان را جدی بگیرند تا ما هم آنها را جدی بگیریم باید عمیقتر فکر کنند.
مهرین نظری
نوجوانها
نوجوانها میگویندعلاوه بر مدرسه، در اجتماع و حتی خانواده هم جدی گرفته نمیشوند؛ میگویید یعنی چه؟
فرزانه سادات دشتی، نوجوان اعتقاد دارد، بزرگ ترها دقت نظر و بررسی همهجانبه توسط نوجوانان را قبول ندارند و از سر دلسوزی به آنها مسئولیت نمیدهند و تصمیماتشان را قبول ندارند.
البته فرزانه خیلی به آینده امیدوار است:«باید یک نسل بگذرد. دیدگاه و طرز فکر نسل بعد، مسلماً به شکلی خواهد بود که بچههای ما این مشکل را نخواهند داشت!»
و ذوالفقاری می گوید:«همه اینها برمیگردد به برخورد خانواده از کودکی. اگر خانواده نوجوان به او قبولانده باشند که از عهده پذیرش مسئولیتها بر میآید و قادر به تصمیمگیری است، مسلماً او همانگونه رشد خواهد کرد و در هر اجتماع کوچک و بزرگی جدی گرفته میشود.»
مریم عرفانیان
کارشناس
از محمد علی خسروی کارشناس مشاوره و راهنمایی که شش سال است کار مشاوره انجام می دهد، می پرسیم: بیشتر چه خانواده هایی نوجوان هایشان را جدی می گیرند ؟ آیا به وضعیت مالی خانواده ربطی دارد؟
« بعضی خانواده ها هستند که وضعیت مالی خوبی دارند ولی وقت کافی ندارند. ممکن است خانواده هایی باشند که وضعیت مالی خوبی ندارند ولی با فرزندانشان صحبت می کنند و به تفریح می روند . خانواده هایی که عزتنفس خوبی دارند یعنی خودشان را قبول دارند معمولاً با فرزندانشان ارتباط خوبی دارند و از انتقاد فرزند خود ترسی ندارند تا بخواهند از خود دفاع کنند . مثلاً این که در دوران ما این امکانات نبود اما در این دوره هست. این خانوادههایی که دارای عزت نفس هستند بچه هایشان را وادار نمی کنند که مثلاً تو باید در دانشگاه قبول شوی تا ما در فامیل سربلند شویم .»
- صحبت کردن با پدر و مادر درباره این موضوع ، آن را حل میکند ؟
خیر ممکن است که جدی گرفته نشدن یک موضوع باشد ولی باید از جنبه های مختلف به این موضوع توجه شود . فیلم ها ، کتابها و ... هر کدام از جنبه خود می توانند در مورد این موضوع بحث کنند . مثلاً پدری که مشکل مالی دارد و از صبح زود تا دیر وقت سرکار است نمی توان از این پدر انتظار داشت که با فرزندش گفتوگو کند . این پدر می تواند در کنار کمی صحبت با فرزند خود کتابها یا فیلم هایی را به او معرفی کند . در واقع همه چیز با هم ارتباط دارند و لایه لایه است پس نمی شود گفت که تنها صحبت کردن این مشکل را حل می کند.
افسانه علیرضایی
خانوادهها
یادم میآید در یکی از کتابهای روانشناسی خواندم که: افراد در سنین نوجوانی خواهان این هستند که مشهور و شناخته شوندو میخواهند حضور خود را به همه اعلام کنند.»و اول از همه به پدر و مادرها. پس سراغ پدرم رفتم و به او گفتم: «پدر، آیا واقعاً شما نوجوانها را جدی می گیرید؟»
پدرم: «بله، چون به نظرم نوجوانها باید جدی گرفته شوند تا خودشان و موقعیتشان را درک و پیشرفت کنند. اگر ما به پیشرفت آنها کمک نکنیم، چگونه استعدادهای آنان شکوفا خواهد شد؟بالاخره آنها هم یک روز بزرگ خواهند شد. پس باید جدی گرفته شوند تا خودشان نیز روزی نوجوان ها را جدی بگیرند.»
- آیا در نوجوانی، شما را جدی میگرفتند؟
خوب [کمی مکث میکند و لبخند کوتاهی میزند.] نه تا آن حد؛ چون بالاخره صحبت چند سال قبل است و البته آن موقع جمعیت خانواده زیاد بود. ولی خوب در کل بله.
- خوب پس چرا شما من را اینقدر جدی میگیرید؟
به خاطر اینکه زندگی پیشرفت کرده و الان دیگر با آن سالها خیلی فرق میکند. و البته نوجوانهای حالا، نوجوانهای آن زمان نیستند. به نظرم هر چیز و هر کار به اقتضای سن و زمان خودش لازم است و اینکه من را در نوجوانی جدی میگرفتند یا نه، دلیلی نمیشود که من شما را جدی نگیرم و نسبت به شما بیتوجه باشم.
فاطمه موذنی